آماده کردن پشت صحنه مراسم ایام فاطمیه

مراسم ایام فاطمیه دوم از 10  اسفند به مددت 3 شب در طبقه زیرین مسجد جامع

 

 

 

تصاویر بیشتر در ادامه مطلب...



:: موضوعات مرتبط: تصاویر , فاطمیه95 , ,
:: برچسب‌ها: طرح ایام فاطمیه , رهپویان سریش آباد , هیئت , پوسترلایه باز , نذورات ایام فاطمیه ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
:: ادامه مطلب
نویسنده : خادم الحسین
تاریخ : چهار شنبه 27 بهمن 1395
مراسم ایام فاطمیه دهه اول-1395

مراسم دهه ی اول مراسم با سخنرانی حجت الاسلام شرفبیانی---- در تاریخ 21 بهمن ماه

و با مداحی کربلایی شیخ جعفری و مرادیان

در منزل حاج هادی کرمی (شهردار محترم شهرمان)

 

 

 

عکسایی بیشتر در ادامه مطلب...

 

 



:: موضوعات مرتبط: تصاویر , فاطمیه95 , تصاویر مراسمات , ,
:: برچسب‌ها: مداحی , مداحی محرم 95 , مداحی جدید , رهپویان سریش آباد , هیات منتظران سریش آباد , کردستان , مداحی دریایی , سخنرانی روز , شهرداری , جاج هادی کرمی ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
:: ادامه مطلب
نویسنده : خادم الحسین
تاریخ : شنبه 23 بهمن 1395
نذورات ایام فاطمیه

 

 



:: موضوعات مرتبط: , تصاویر مراسمات , ,
:: برچسب‌ها: طرح ایام فاطمیه , رهپویان سریش آباد , هیئت , پوسترلایه باز , نذورات ایام فاطمیه ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : خادم الشهدا
تاریخ : دو شنبه 18 بهمن 1395
مراسم ایام فاطمیه اول



:: موضوعات مرتبط: تصاویر مراسمات , ,
:: برچسب‌ها: طرح ایام فاطمیه , رهپویان سریش آباد , هیئت , پوسترلایه باز ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : خادم الشهدا
تاریخ : پنج شنبه 14 بهمن 1395
درد دل مادر شهید

به او گفتم «مادر چطوری فهمیدید، این بچه شماست؟» او گفت «همان موقعی که رفتم و در را باز کردم، دیدم پسرم در مقابلم با همان چهره ۲۵ سال پیش که به منطقه فرستادمش، با همان تیپ، با همان وضعیت بلند شد و به من سلام کرد و گفت مادر منتظرت بودم».

 

 

بچه‌های تفحص دنبال ۳ شهید بودند که بعد از یک هفته جستجو آنها را پیدا کردیم؛ داخل پارچه‌های سفید گذاشتیم و آوردیم مقر تا شناسایی شوند؛ به پدر و مادرهایشان اطلاع داده بودند که فرزندانشان شناسایی شده‌اند. مادری آمده بود و طوری ناله می‌زد که تا به حال در عمر ۴۶ ساله‌ام ندیده بودم؛ دخترش می‌گفت «مادرم از ۲۵ سال گذشته که فرزندش مفقود شده، حالش همین طور است»؛ ناگهان رفت داخل اتاق، مقابل ۳ شهید ایستاد؛ به بچه‌ها گفتم «با ایشان کاری نداشته باشید» تا رفتم دوربین بیاورم؛ این مادر، یکی از شهدا را بغل کرد و دوید سمت مسجد؛ به بچه‌ها گفتم «بگذارید ببرد».

هنوز ما اطلاع دقیقی از هویت ۳ شهید نداشتیم؛ برای شهید نماز خواند و شروع کرد با او به صحبت کردن؛ دلتنگی‌های ۲۵ ساله‌اش را به او گفت؛ از تنهایی‌های خودش؛ از اینکه پدرش فوت کرده؛ خواهر و برادرانش ازدواج کردند و از اینکه چه سختی‌هایی که نکشیدند و اینکه که شما را به ما می‌خواستند، بفروشند به یک میلیون و دو میلیون تومان. می‌آمدند به ما می‌گفتند ماشین می‌خواهید، خانه می‌خواهید یا زمین.

این مادر بعد از ۶ ساعت شهیدش را آورد و گفت این مال شما… به او گفتم «مادر چطوری فهمیدید، این بچه شماست؟» او گفت «همان موقعی که رفتم و در را باز کردم، دیدم پسرم در مقابلم با همان چهره ۲۵ سال پیش که به منطقه فرستادمش، با همان تیپ، با همان وضعیت بلند شد و به من سلام کرد و گفت مادر منتظرت بودم».

صبح روز بعد وقت نماز مادر به رحمت خدا رفت؛ زمانی که ما بعد از فوت مادرش رفتیم کار شناسایی را انجام دادیم.



:: موضوعات مرتبط: , , تصاویر , , ,
:: برچسب‌ها: شهدا, درددل مادر شهید, استخوان , رهپویان سریش آباد , هیئت , ,
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : خادم الشهدا
تاریخ : یک شنبه 10 بهمن 1395